سمک عیار را نشانی این بود که گر کسی سه بار نامش بر زبان آورد وی در آن مجلس به قطع حاضر بودی ، سعید را نیز گویند بر این نمط عادتی بود که گر در مجلسی سه بار نام چای آمدی اگر هم خودش آنجا نبودی یادش روان بودی:دی
نه بخت در خانه ام را زد
نه مرا هرگز از او نشانی بود
چون عقربی گرفتار آتش
خویشتن را به نیش غرور
به افگار تنهایی
در بستر بیخوابی
به عذابی جاودان می کشم
همچون همیشه پر ز غم و پر زغصه ام … شاید سروده ای به خیالی رهاندم